اطلاعیه سایت

عنوان: دانلود رمان یک سبد عشق
نویسنده: فاطی ۹۹
قسمتی از رمان
جیغ کشیدم: وحشی خودتییی
اگه بگم چار تا شاخ رو سرش سبز شد دروغ نگفتم. با شعف دستاشو به سمت آسمون بالا کرد:
خدایا خداوندا! بالاخره یکی مث ما حرف زد! داشتم از غریبی هلاک میشدمااا
–هوی بهتره انقد وراجی نکنی وگرنه…
دستاشو به حالت تسلیم بالا برد: وای نه توروخدا…
نگاهی به سرو وضعش انداختم: اول بهتره این لباسارو عوض کنی
چشماش گرد شد: چی؟! لباس واسه چی عوض کنم؟!
بی حوصله سرمو تکون دادم: هر جور راحتی. راستی اسمت چیه؟
به فکر فرو رفت: نمیدونم. من هیچی یادم نمیاد
متعجب گفتم: ینی چی؟؟
کلافه داد زد: نمیدونمممممم
–خیلی خوب… حالا فعلا یه اسم واست انتخاب میکنم
استاد خلافکار ۲۶ اضافه شد همین الان دانلود کنین !!!
کمی فکر کردم… یادم میاد مامانم همیشه از اسم نیما خوشش میومد. پس گفتم: نیما! نیما چطوره؟
ابروهاش بالا رفت: اوومممم خوبه. این اسم خیلی واسم آشناس. یه چیزی ازت بخام قبول میکنی؟
–چی میخای؟
–اینکه… اینکه واسم توضیح بدی اینجا چه خبره من چجوری اینجا اومدم
–بهتره بریم یه جایی رو بهت نشون بدم
–کجا؟
بازم که داری وراجی میکنی!
–غلط کردم دختر… تو چرا انقد بی اعصابی؟!
خندیدم: خودت بی اعصابی
از خنده ی من خوشحال شد: آها بالاخره روی خوش نشون دادیااا… راستی اسم تو چیه؟
–نگار
با تعجب گف: تو ایرانی هستی؟!
پوفی کردم: قضیش مفصله… بعدا برات تعریف میکنم
سری تکون داد ولی ته چشمای آبیش فوضولی رو داد میزد
سوتی واسه گرگی زدم که باهامون بیاد، گرگی فک میکرد نیما رقیبشه
برای همین با وحشی گری پرید رو نیما و یقشو جر داد
نیمای بدبخت از ته دلش جیغ کشید، خندیدم و سوت کشداری زدم
گرگی ولش کرد و کنارم واستاد و زبونشو رو دستم کشید.
آخییی سگ خوبم فک میکرد تنهاش میزارم واسه همین داشت خودشیرینی میکرد
با دستم سرشو ناز کردم. نیما داشت با بیچارگی به لباس پاره پورش نگاه میکرد
لبخندی زدم: بهتره بریم تا دیر نشده